آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه آبگرم وطن من اين وبلاگ ديگر بروز نمي شود. لطفاً به آدرس جديد مراجعه كنيد. جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: 11:44 :: نويسنده : www.abgarmnews.ir
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه به زندگی ادامه داد . نظرات شما عزیزان: حسن
ساعت14:12---23 اسفند 1390
آفرین پیرمرد چه آتیشی این مرد
حميد
ساعت8:10---20 اسفند 1390
دو تا غضنفر ميرن دزدي ، صاحبخونه متوجه ميشه و اونا مجبور ميشن برن توي گوني قايم شن .
صاحبخونه به گوني اول لگد مي زنه ، صداي نون خشك در مي ياره . گوني دوم رو لگد ميزنه صداي گردو و بادام در مي ياره . به گوني سوم كه لگد زد صدايي نشنيد . دوباره و سه باره لگد محكمتري به گوني زد . غضنفر در مي ياد و مي گه : عزيزم ... آرده .... آرد .... آرد كه صدا نداره !!!!! بینام
ساعت20:16---19 اسفند 1390
به نظرم میاد یه قسمتی در سایت قرار دهید و لطیفه و مسائل شیرین رو اونجا بگذارید. پاسخ: باشه عزیزم
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||